Scour

skaʊr skaʊə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    scoured
  • شکل سوم:

    scoured
  • سوم‌شخص مفرد:

    scours
  • وجه وصفی حال:

    scouring
  • شکل جمع:

    scours

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb
پاک کردن، شستن، صابون زدن، صیقلی کردن، تطهیر کردن، پرداخت کردن، زدودن، تکاپوکردن، جست‌وجو کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Fatimeh scoured the pots with sand and water until they gleamed.
- فاطمه دیگ‌ها را با شن و آب سایید تا اینکه براق شدند.
- The mechanic scoured his greasy hands with hot water.
- مکانیک دست‌های روغنی خود را خوب با آب گرم شست.
- Flood waters entered the canal scouring out lots of mud and sand.
- سیلاب وارد آبراه شد و مقدار زیادی گل و شن را با خود برد.
- to scour a town for an escaped convict
- در پی محکوم فراری شهر را گشتن
- He scoured the town in vain for that medicine.
- او بیهوده در شهر دنبال آن دارو می‌گشت.
- He scoured through the plain like a wild rabbit.
- در دشت مانند خرگوش وحشی می‌دوید.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scour

  1. verb clean, polish thoroughly
    Synonyms: abrade, brush, buff, burnish, cleanse, flush, furbish, mop, pumice, purge, rub, sand, scrub, wash, whiten
    Antonyms: dirty, rust
  2. verb search thoroughly
    Synonyms: beat, comb, ferret out, find, forage, go over with a fine-tooth comb, grub, hunt, inquire, leave no stone unturned, look for, look high and low, look up and down, rake, ransack, rout, rummage, seek, track down, turn inside out, turn upside down
    Antonyms: ignore, overlook

ارجاع به لغت scour

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scour» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scour

لغات نزدیک scour

پیشنهاد بهبود معانی