فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Burnish

ˈbɜrːnɪʃ ˈbɜːnɪʃ

گذشته‌ی ساده:

burnished

شکل سوم:

burnished

سوم‌شخص مفرد:

burnishes

وجه وصفی حال:

burnishing

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb

جلا دادن، پرداخت کردن، صیقل دادن، جلا، صیقل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

burnished metal

فلز پرجلا (پرداخت‌شده)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد burnish

  1. verb polish, brighten
    Synonyms:
    shine buff rub glaze gloss smooth wax brighten polish sheen luster furbish put on a finish glance patina
    Antonyms:
    dull tarnish

ارجاع به لغت burnish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «burnish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/burnish

لغات نزدیک burnish

پیشنهاد بهبود معانی