با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Patina

pəˈtiːnə ˈpætənə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    patinas

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    ( patine ) زنگ مفرغ، جرم سبز، زنگار، قاب
    • - Patina to a bronze statue is like character to a face.
    • - زنگار روی مجسمه‌ی برنزی همچون شخصیت بر چهره است.
    • - The furniture, like their happy marriage, gradually acquired a patina of age.
    • - اسباب خانه، مانند ازدواج سعادت‌آمیز آنان به‌تدریج از جلای قدمت بهره‌مند شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد patina

  1. noun
    Synonyms: patination

ارجاع به لغت patina

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «patina» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/patina

لغات نزدیک patina

پیشنهاد بهبود معانی