با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Glance

ɡlæns ɡlɑːns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    glanced
  • شکل سوم:

    glanced
  • سوم‌شخص مفرد:

    glances
  • وجه وصفی حال:

    glancing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B1
برانداز کردن، نگاه مختصر کردن، نظر اجمالی کردن، به یک نظر دیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He glanced at the letter and put it in his pocket.
- نظری به نامه افکند و آن را در جیب گذاشت.
- glanced at his watch
- نگاهی به ساعتش انداخت
noun countable
برانداز، نگاه، نگاه مختصر، نظر اجمالی، مرور
- I guessed his intention at a glance.
- با یک نظر منظور او را حدس زدم.
- at one glance
- در یک چشم به‌هم زدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد glance

  1. noun brief look
    Synonyms: eye, eyeball, flash, fleeting look, gander, glimpse, lamp, look, look-see, peek, peep, quick look, sight, slant, squint, swivel, view
    Antonyms: stare
  2. noun reflection of light
    Synonyms: coruscation, flash, gleam, glimmer, glint, glisten, shimmer, sparkle, twinkle
  3. verb look at briefly
    Synonyms: browse, check out, dip into, flash, flip through, gaze, get a load of, glimpse, leaf through, peek, peep, peer, riffle through, run over, run through, scan, see, skim through, take a gander, take in, thumb through, view
    Antonyms: stare
  4. verb reflect light
    Synonyms: coruscate, flash, gleam, glimmer, glint, glisten, glitter, shimmer, shine, sparkle, twinkle
  5. verb ricochet, hit off of something
    Synonyms: bounce, brush, careen, carom, contact, dart, graze, kiss, rebound, scrape, shave, sideswipe, skim, skip, slant, slide, strike, touch

ارجاع به لغت glance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «glance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/glance

لغات نزدیک glance

پیشنهاد بهبود معانی