با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Peep

piːp piːp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    peeped
  • شکل سوم:

    peeped
  • سوم شخص مفرد:

    peeps
  • وجه وصفی حال:

    peeping
  • شکل جمع:

    peeps

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive C2
    نگاه زیر‌چشمی، نگاه دزدکی، طلوع، ظهور، نیش آفتاب،روزنه، روشنایی کم، جیک‌جیک، جیرجیرکردن، جیک زدن، با چشم نیم باز نگاه کردن، از سوراخ نگاه کردن، طلوع کردن، جوانه زدن، آشکار شدن، کمی
    • - A brood of chickens were peeping and running after their mother.
    • - یک دسته جوجه جیک‌جیک‌کنان دنبال مادر خود می‌دویدند.
    • - the peep of the mice
    • - صدای جیر‌جیر موش‌ها
    • - We were cursed but we didn't peep.
    • - فحش شنیدیم؛ ولی جیک نزدیم.
    • - Don't let me hear another peep out of you!
    • - وای به حالت اگر یکبار دیگر جیک بزنی!
    • - He peeped through the keyhole.
    • - او از سوراخ قفل نگاه کرد.
    • - I peeped suspiciously under the bed.
    • - با سوء ظن به زیر تخت نگاه کردم.
    • - He peeped at the naked ladies.
    • - به زن‌های عریان یواشکی نگاه می‌کرد.
    • - Weeds were peeping through the soil.
    • - علف‌ها از دل خاک سر بر می‌آوردند.
    • - The sun peeped from behind the clouds.
    • - خورشید از پس ابرها نمایان شد.
    • - That ancient belief keeps peeping out in different places.
    • - (مجازی) آن باور قدیمی دائماً سر از جاهای مختلف بر می‌آورد.
    • - His golden hair peeped from the edges of his cap.
    • - موهای طلایی او از لبه‌های کلاهش بیرون زده بود.
    • - at the peep of dawn
    • - در فلق، آغاز سحر
    • - to take a quick peep at his past
    • - به گذشته‌ی او نظری اجمالی افکندن
    • - a peep at the neighbors
    • - نگاه دزدانه‌ای به همسایه‌ها
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد peep

  1. noun chirp
    Synonyms: chatter, cheep, chirrup, chuck, churr, coo, cry, hoot, pipe, squeak, tweet, twitter
  2. noun sneaked look
    Synonyms: blink, gander, glance, glimpse, look-see, sight
  3. verb sneak a look
    Synonyms: blink, glance, glimpse, have a gander, look, peer, snatch, snoop, spy, squint, stare, take a look
  4. verb appear briefly
    Synonyms: become visible, crop up, emerge, open to view, peep out, peer out, show partially

ارجاع به لغت peep

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «peep» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/peep

لغات نزدیک peep

پیشنهاد بهبود معانی