فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Stare

ster steə

گذشته‌ی ساده:

stared

شکل سوم:

stared

سوم‌شخص مفرد:

stares

وجه وصفی حال:

staring

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive B2

خیره نگاه کردن، زل زدن، از روی تعجب و یا ترسناک کردن، خیره شدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

It is impolite to stare at people.

خیره‌شدن به مردم بی‌ادبی است.

she stared into my eyes and said "you're lying!"

به چشمانم خیره شد و گفت: «دروغ می‌گی!»

نمونه‌جمله‌های بیشتر

don't stare at the neighbor's daughter!

به دختر همسایه زل نزن!

Loneliness stares between the lines of his poetry.

تنهایی در لابه‌لای سطرهای شعر او به چشم می‌خورد.

to stare somebody into confusion

با خیره شدن به کسی او را دستپاچه کردن

Danger stared us in the face.

با خطر رودررو شدیم.

noun countable

نگاه خیره، چشم‌دوزی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

There was hostility in his stare.

نگاه خیره‌ی او خصومت‌آمیز بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stare

  1. verb gape, watch
    Synonyms:
    look watch eye focus fix gaze peer ogle glare gawk rivet eyeball take in lay eyes on beam rubberneck goggle glim eagle eye bore
    Antonyms:
    ignore

Phrasal verbs

stare down

متقابلاً به کسی خیره شدن و او را از رو بردن

Idioms

stare someone in the face

1- به صورت کسی خیره شدن، به کسی براق شدن 2- روبه‌رو شدن با، مواجه شدن، رودررو شدن

ارجاع به لغت stare

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stare» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stare

لغات نزدیک stare

پیشنهاد بهبود معانی