گذشتهی ساده:
ogledشکل سوم:
ogledسومشخص مفرد:
oglesوجه وصفی حال:
oglingچشمچرانی کردن، چشمچرانی، نگاه عاشقانه کردن، با چشم غمزه کردن، عشوه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He used to stand at the street corner and ogle at the passing girls.
او کنار خیابان میایستاد و به دختران رهگذر نگاه هیز میکرد.
with your ogle o, fairy ...
به کرشمهای پری ...
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ogle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ogle