فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Twitter

ˈtwɪt̬ər ˈtwɪtə

گذشته‌ی ساده:

twittered

شکل سوم:

twittered

سوم‌شخص مفرد:

twitters

وجه وصفی حال:

twittering

شکل جمع:

twitters

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive

جانورشناسی جیک‌جیک کردن (پرنده)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

Birds were twittering in the trees.

پرندگان در درخت‌ها جیک‌جیک می‌کردند.

As the sun rose, the finches began to twitter.

با طلوع خورشید، فنچ‌ها شروع به جیک‌جیک کردن کردند.

verb - intransitive

یک‌بند حرف زدن، یک‌ریز حرف زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

I noticed him twittering away during the meeting without adding anything meaningful to the discussion.

متوجه شدم که او در طول جلسه در حال یک‌بند حرف زدن بدون اضافه کردن چیزی به بحث است.

The politician continued to twitter aimlessly.

این سیاستمدار بی‌هدف به یک‌ریز حرف زدن ادامه داد.

verb - intransitive verb - transitive

توییت کردن (در شبکه‌ی اجتماعی توییتر که بعدها به X تغییر نام داد)

Let's twitter our excitement about the upcoming concert.

بیایید هیجانمان در مورد کنسرت آتی را توییت کنیم.

I need to twitter about my new blog post.

باید در مورد پست جدید وبلاگم توییت کنم.

noun countable uncountable

جانورشناسی جیک‌جیک (پرنده)

The twitter of the little bird outside my window woke me up early.

جیک‌جیک پرنده‌ی کوچک بیرون پنجره من را زود بیدار کرد.

The twitter of the songbirds in the park was a melody of nature's symphony.

جیک‌جیک پرندگان آوازخوان در پارک ملودی‌ای از سمفونی طبیعت بود.

noun uncountable

نام تجاری توییتر (یک شبکه‌ی اجتماعی و میکروبلاگ که بعدها به X تغییر نام داد) (با T بزرگ نوشته می‌شود)

I spend way too much time on Twitter.

زمان زیادی را در توییتر صرف می‌کنم.

Please follow Fast Dictionary on Twitter (X).

لطفاً فست‌دیکشنری را در توییتر (X) دنبال کنید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Twitter can be a powerful tool for spreading information.

توییتر می‌تواند ابزار قدرتمندی برای انتشار اطلاعات باشد.

verb - intransitive

ترتر خندیدن، هرهر خندیدن، هرهر کردن

The humorous video caused everyone in the room to twitter.

این ویدئوی طنز باعث شد همه‌ی حاضران در اتاق ترتر بخندند.

The baby twittered happily as she played with her favorite toy.

کودک وقتی با اسباب‌بازی محبوبش بازی می‌کرد، با خوشحالی هرهر کرد.

verb - intransitive

لرزیدن (از شدت هیجان یا ترس و غیره)

His hands started to twitter with nervousness before his presentation.

پیش از ارائه‌اش، دستانش شروع به لرزیدن کردند.

His voice twittered.

صدایش لرزید.

noun

هرهر (خنده)

The comedian's jokes elicited a twitter from the audience.

شوخی‌های این کمدین هرهر مخاطب را به دنبال داشت.

Her silly dance moves always elicit a twitter from her friends.

حرکات رقص احمقانه‌ی او همیشه باعث هرهر دوستانش می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد twitter

  1. verb to move to and fro in short, jerky movements
    Synonyms:
    shake tremble quiver shiver vibrate flutter sound peep chirp sing whistle chat chatter giggle titter coo quake shudder tweet chirrup cheep chitter quaver
  1. noun a series of chirps
    Synonyms:
    chirrup

ارجاع به لغت twitter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «twitter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/twitter

لغات نزدیک twitter

پیشنهاد بهبود معانی