گذشتهی ساده:
whistledشکل سوم:
whistledسومشخص مفرد:
whistlesوجه وصفی حال:
whistlingشکل جمع:
whistlesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
خواستن ولی بهدست نیاوردن
لو دادن، افشاگری کردن، (بهمنظور گزارش تخلف یا فساد) سوتزنی
لو دادن، افشاگری کردن، (بهمنظور گزارش تخلف یا فساد) سوتزنی
(عامیانه) دم به خمره زدن
(هنگام خطر و غیره) سنگینی و ثبات خود را آزمودن، تظاهر به خونسردی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «whistle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whistle