فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hiss

hɪs hɪs

گذشته‌ی ساده:

hissed

شکل سوم:

hissed

سوم‌شخص مفرد:

hisses

وجه وصفی حال:

hissing

شکل جمع:

hisses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive interjection

صدای خش‌خش، صدای هیس (مثل صدای مار)، هیس کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

the hiss of steam which was coming out of the kettle

صدای هیس بخار که از کتری بیرون می‌آمد

the hiss of roasting meat

جلز ولز گوشت در حال کباب شدن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The snake hissed at me.

مار به طرفم هیس کرد.

I poured water on the fire and it hissed.

آب روی آتش ریختم و صدای هیس‌هیس از آن بلند شد.

Some workers hissed the speaker and did not let him speak.

برخی از کارگران سخن‌ران را هو کردند و نگذاشتند حرف بزند.

"Get the hell away!" She hissed!

او با پرخاش گفت: «برو گمشو!»

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hiss

  1. noun buzzing sound; jeer
    Synonyms:
    buzz boo hoot catcall derision contempt Bronx cheer sibilance sibilation
  1. verb make buzzing sound; ridicule
    Synonyms:
    jeer boo mock ridicule disapprove condemn decry hoot shout down deride damn revile siss whistle buzz whirr whiz blow seethe sibilate rasp shrill whisper spit catcall

Collocations

go out (or escape) with a hiss

هیس‌هیس‌کنان (یا با صدای فس) از چیزی خارج شدن (مثل باد از بادکنک سوراخ)

ارجاع به لغت hiss

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hiss» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hiss

لغات نزدیک hiss

پیشنهاد بهبود معانی