امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mock

mɑːk mɑːk mɒk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    mocked
  • شکل سوم:

    mocked
  • سوم‌شخص مفرد:

    mocks
  • وجه وصفی حال:

    mocking
  • شکل جمع:

    mocks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adjective adverb
ساختگی، تقلیدی، تقلید درآوردن، استهزا کردن، دست انداختن، تمسخر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- They mocked him for showing fear.
- او را به‌دلیل اینکه از خود ترس نشان داد مسخره کردند.
- The children were mocking the poor.
- بچه‌ها فقیران را مورد تمسخر قرار می‌دادند.
- When the teacher left, one of the students mocked him.
- معلم که رفت یکی از شاگردان ادای او را درآورد.
- The fortress had mocked invaders for centuries.
- قرنها این دژ جلو مهاجمین را گرفته بود.
- mocking laughter
- خنده‌ی استهزا آمیز
- We shouldn't mock at other people's religious beliefs.
- ما نباید عقاید مذهبی دیگران را مورد تمسخر قرار بدهیم.
- He took to heart what I had said in mock.
- آنچه را که به شوخی گفتم به دل گرفت.
- mock-sympathetic words
- کلمات حاکی از همدردی کاذبانه
- a mock battle
- جنگ زرگری، نبرد وانمودین
- mock surprise
- تعجب وانمودین
- He will be taking his mocks in January.
- در ژانویه در آزمون‌های آزمایشی خود شرکت خواهد کرد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mock

  1. adjective artificial, fake
    Synonyms:
    apish bogus counterfeit dummy ersatz faked false feigned forged fraudulent hokey imitation imitative make-believe mimic phony pretended pseudo put-on quasi sham simulated so-called spurious substitute unreal
    Antonyms:
    authentic genuine real
  1. verb ridicule
    Synonyms:
    buffoon burlesque caricature chaff deride flout hoot insult jape jeer kid laugh at make fun of needle parody poke fun at rally rib scoff scorn show contempt sneer taunt tease thumb nose at travesty
    Antonyms:
    flatter praise
  1. verb mimic
    Synonyms:
    affect ape assume burlesque caricature counterfeit ditto do fake feign hoke imitate lampoon mime mirror parody satirize send up simulate take off travesty
    Antonyms:
    exalt
  1. verb deceive
    Synonyms:
    beguile belie betray challenge cheat defeat defy delude disappoint double-cross dupe elude foil fool frustrate juggle let down mislead sell out thwart
    Antonyms:
    tell truth

Idioms

  • make a mock of

    دست انداختن، مورد تمسخر قرار دادن، مسخره کردن

  • make mock of

    خندیدن به، دست انداختن، مچل کردن

ارجاع به لغت mock

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mock» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mock

لغات نزدیک mock

پیشنهاد بهبود معانی