گذشتهی ساده:
mockedشکل سوم:
mockedسومشخص مفرد:
mocksوجه وصفی حال:
mockingشکل جمع:
mocksساختگی، تقلیدی، تقلید درآوردن، استهزا کردن، دست انداختن، تمسخر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They mocked him for showing fear.
او را بهدلیل اینکه از خود ترس نشان داد مسخره کردند.
The children were mocking the poor.
بچهها فقیران را مورد تمسخر قرار میدادند.
When the teacher left, one of the students mocked him.
معلم که رفت یکی از شاگردان ادای او را درآورد.
The fortress had mocked invaders for centuries.
قرنها این دژ جلو مهاجمین را گرفته بود.
mocking laughter
خندهی استهزا آمیز
We shouldn't mock at other people's religious beliefs.
ما نباید عقاید مذهبی دیگران را مورد تمسخر قرار بدهیم.
He took to heart what I had said in mock.
آنچه را که به شوخی گفتم به دل گرفت.
mock-sympathetic words
کلمات حاکی از همدردی کاذبانه
a mock battle
جنگ زرگری، نبرد وانمودین
mock surprise
تعجب وانمودین
He will be taking his mocks in January.
در ژانویه در آزمونهای آزمایشی خود شرکت خواهد کرد.
دست انداختن، مورد تمسخر قرار دادن، مسخره کردن
خندیدن به، دست انداختن، مچل کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mock» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mock