فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Fraudulent

ˈfrɑːdʒələnt ˈfrɔːdjələnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective C2
    کلاهبردار، گول‌زن، حیله‌گر، فریب‌آمیز
    • - His fraudulent acts landed him in jail.
    • - اعمال فریب‌آمیز او کارش را به زندان کشاند.
    • - his fraudulent claims
    • - ادعاهای تقلب‌آمیز او
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fraudulent

  1. adjective deceptive, false
    Synonyms: bamboozling, counterfeit, crafty, criminal, crooked, deceitful, devious, dishonest, dishonorable, double-dealing, duplicitous, fake, forged, mock, phony, pseudo, sham, spurious, swindling, treacherous, tricky
    Antonyms: authentic, genuine, honest, real, valid

ارجاع به لغت fraudulent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fraudulent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fraudulent

لغات نزدیک fraudulent

پیشنهاد بهبود معانی