امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Scoff

skɒːf / / skɑːf skɒf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    scoffed
  • شکل سوم:

    scoffed
  • سوم‌شخص مفرد:

    scoffs
  • وجه وصفی حال:

    scoffing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb
تمسخر، طنز، طعنه، ریشخند، استهزا ، اهانت وارد آوردن، تمسخر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the other scoffed that from ebb and flow ...
- آن دگر تسخر زدی کز جزر و مد ...
- They scoffed at his threats.
- تهدیدهای او را به باد تمسخر گرفتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scoff

  1. verb make fun of; despise
    Synonyms:
    belittle boo contemn deride dig at disbelieve discount discredit disdain flout gibe jeer knock laugh at make light of mock pan poke fun at pooh-pooh rag rally reject revile ride ridicule scorn show contempt sneer tease
    Antonyms:
    be nice praise

ارجاع به لغت scoff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scoff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scoff

لغات نزدیک scoff

پیشنهاد بهبود معانی