گذشتهی ساده:
scoffedشکل سوم:
scoffedسومشخص مفرد:
scoffsوجه وصفی حال:
scoffingتمسخر، طنز، طعنه، ریشخند، استهزا ، اهانت وارد آوردن، تمسخر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the other scoffed that from ebb and flow ...
آن دگر تسخر زدی کز جزر و مد ...
They scoffed at his threats.
تهدیدهای او را به باد تمسخر گرفتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scoff» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scoff