فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Scoff

skɒːf / / skɑːf skɒf

گذشته‌ی ساده:

scoffed

شکل سوم:

scoffed

سوم‌شخص مفرد:

scoffs

وجه وصفی حال:

scoffing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb

تمسخر، طنز، طعنه، ریشخند، استهزا ، اهانت وارد آوردن، تمسخر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

the other scoffed that from ebb and flow ...

آن دگر تسخر زدی کز جزر و مد ...

They scoffed at his threats.

تهدیدهای او را به باد تمسخر گرفتند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scoff

  1. verb make fun of; despise
    Synonyms:
    mock ridicule tease deride gibe jeer scorn disdain laugh at sneer belittle reject discredit disbelieve discount flout revile contemn knock pan rag boo ride rally make light of dig at poke fun at show contempt pooh-pooh
    Antonyms:
    praise be nice

ارجاع به لغت scoff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scoff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scoff

لغات نزدیک scoff

پیشنهاد بهبود معانی