گذشتهی ساده:
discreditedشکل سوم:
discreditedسومشخص مفرد:
discreditsوجه وصفی حال:
discreditingشکل جمع:
discreditsبیاعتباری، بدنامی، بیاعتبار ساختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
There is no good reason to discredit her claims.
دلیل محکمی برای رد ادعاهای او وجود ندارد.
The discovery of new evidence threw discredit on that scholar's theories.
یافتن شواهد جدید نظریههای آن دانشمند را مورد تردید قرار داد.
The testimony of witnesses further discredited her claim of innocence.
گواهی شهود، ادعای بیگناهی او را بیشتر از درجه اعتبار ساقط کرد.
His crimes discredited his family.
بزهکاریهای او خانوادهاش را بیآبرو کرد.
Revelations by the press led to his discredit.
افشاگری روزنامهها به رسوایی او منجر شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «discredit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/discredit