گذشتهی ساده:
challengedشکل سوم:
challengedسومشخص مفرد:
challengesوجه وصفی حال:
challengingشکل جمع:
challengesچالش، مسئلهی دشوار
She was ready to accept the challenges of the new job.
او آماده بود که چالشهای شغل جدید را بپذیرد.
His death confronted the party with a new challenge.
مرگ او حزب را با چالش جدیدی مواجه کرد.
challenging
چالشانگیز، چالشی
چالش (دعوت به رقابت)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The players accepted the challenge and agreed to a rematch.
بازیکنان چالش را پذیرفتند و با مسابقهی دوباره موافقت کردند.
His friends issued a challenge to see who could stay silent the longest.
دوستانش چالشی گذاشتند تا ببینند چه کسی میتواند بیشتر ساکت بماند.
شبکههای اجتماعی چالش
He accepted the challenge to sing in public and uploaded the video to his page.
او چالش آواز خواندن در مکان عمومی را پذیرفت و ویدئو را در صفحهاش بارگذاری کرد.
The organization launched a virtual challenge to raise money for medical research.
این سازمان، چالش مجازیای برای جمعآوری کمک مالی جهت تحقیقات پزشکی راهاندازی کرد.
اعتراض، چالش، زیر سؤال بردن
The committee’s report poses a challenge to the company’s claim of full transparency.
گزارش کمیته، چالشی جدی برای ادعای شفافیت کامل شرکت ایجاد میکند.
There was no challenge to the decision, so it was approved without further review.
هیچ اعتراضی به این تصمیم وارد نشد، بنابراین بدون بررسی بیشتر تصویب شد.
مطالبهی اسم عبور در شب، فرمان ایست، دستور ایست و شناسایی
The sentry gave the challenge.
قراول اسم شب (اسم رمز) را خواست.
He failed to give the correct password after the challenge and was detained for questioning.
پساز دستور ایست و شناسایی نتوانست رمز صحیح را بگوید و برای بازجویی بازداشت شد.
حقوق اعتراض (به عضو هیئتمنصفه)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
A challenge was raised against the juror who personally knew one of the witnesses.
اعتراضی علیه آن عضو هیئتمنصفه مطرح شد که یکی از شاهدان را شخصاً میشناخت.
The judge denied the challenge because no evidence of misconduct was presented.
قاضی، اعتراض را رد کرد زیرا هیچ مدرکی از تخلف ارائه نشده بود.
به چالش کشیدن، دعوت به رقابت کردن، به مبارزه طلبیدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژه
They challenged and beat the best teams in the world.
آنان با بهترین تیمهای جهان رقابت کردند و شکستشان دادند.
He challenged his brother to a tennis match.
او برادرش را برای مسابقهی تنیس به رقابت طلبید.
به چالش کشیدن، زیر سؤال بردن، مورد پرسش و تردید قرار دادن
These ideas are open to challenge.
این عقاید در معرض پرسش و تردید هستند.
Many have challenged Darwin's ideas.
خیلیها عقاید داروین را زیر سوال بردهاند.
توانایی کسی را محک زدن، کسی را به چالش کشیدن، مهارت کسی را آزمودن
Ali challenged his opponent to a duel.
علی حریف خود را به جنگ تن به تن دعوت کرد.
This poem challenges one's imagination and thought.
این شعر تخیل و فکر انسان را سخت به کار میگیرد.
فرمان ایست دادن، درخواست شناسایی کردن
They were challenged at the gate and asked to explain their purpose.
در ورودی فرمان ایست دریافت کردند و از آنها خواسته شد هدفشان را توضیح دهند.
The soldier challenged him, shouting, “Halt! Identify yourself!”
سرباز به او فرمان ایست داد و فریاد زد: «ایست! خودت را معرفی کن!»
حقوق اعتراض کردن، رد کردن (عضو هیئتمنصفه)
His lawyer challenged three of the jury.
وکیل او سه نفر از اعضای هیئت منصفه را رد کرد.
Her attorney challenged the juror, arguing that he could not remain impartial.
وکیلش به آن عضو هیئتمنصفه اعتراض کرد و استدلال کرد که او نمیتواند بیطرف بماند.
مستقیماً کسی را به چالش کشیدن/مستقیماً با کسی مخالفت کردن
به چالش کشیدن یک نظریه/زیر سوال بردن یک نظریه
با چالش روبرو شدن
از چالش لذت بردن / استقبال کردن
چالشی را پذیرفتن
چالش سخت
گذشتهی ساده challenge در زبان انگلیسی challenged است.
شکل سوم challenge در زبان انگلیسی challenged است.
شکل جمع challenge در زبان انگلیسی challenges است.
وجه وصفی حال challenge در زبان انگلیسی challenging است.
سومشخص مفرد challenge در زبان انگلیسی challenges است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «challenge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/challenge