گذشتهی ساده:
challengedشکل سوم:
challengedسومشخص مفرد:
challengesوجه وصفی حال:
challengingشکل جمع:
challengesرقابت کردن، به مبارزه طلبیدن، ستیز کردن، وارد شدن به رقابت با کسی برای رسیدن به چیزی یا گرفتن چیزی از او
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
They challenged and beat the best teams in the world.
آنان با بهترین تیمهای جهان رقابت کردند و شکستشان دادند.
He challenged his brother to a tennis match.
او برادرش را برای مسابقهی تنیس به رقابت طلبید.
مورد پرسش و تردید قرار دادن، مخالفت کردن، حساب پس خواستن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
These ideas are open to challenge.
این عقاید در معرض پرسش و تردید هستند.
Many have challenged Darwin's ideas.
خیلیها عقاید داروین را زیر سوال بردهاند.
خواندن، جلب کردن
ادعا کردن، اعتراض کردن (به داور بازی)
سرزنش کردن
حقوق رد کردن عضو ژوری
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
His lawyer challenged three of the jury.
وکیل او سه نفر از اعضای هیئت منصفه را رد کرد.
(در انتخابات) صحت رأی یا آرا را مورد پرسش و تردید قرار دادن، صلاحیت رأی دادن کسی را موردتردید قرار دادن
چالش کردن، عرض اندام کردن، نفس کش طلبیدن، هماورد جویی کردن، به جنگ تن به تن خواندن، رجز خوانی کردن
Ali challenged his opponent to a duel.
علی حریف خود را به جنگ تن به تن دعوت کرد.
This poem challenges one's imagination and thought.
این شعر تخیل و فکر انسان را سخت به کار میگیرد.
چالش، طلب حق، مطالبه، دعوت بهجنگ، یک کار جدید یا دشوار که توانایی و مهارت کسی را آزمایش می کند
She was ready to accept the challenges of the new job.
او آماده بود که چالشهای شغل جدید را بپذیرد.
challenging
چالشانگیز، چالشی
His death confronted the party with a new challenge.
مرگ او حزب را با چالش جدیدی مواجه کرد.
گردنکشی، عناد، کلنجا
مطالبهی اسم عبور در شب، رمز شب
The sentry gave the challenge.
قراول اسم شب (اسم رمز) را خواست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «challenge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/challenge