امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Accuse

əˈkjuːz əˈkjuːz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    accused
  • شکل سوم:

    accused
  • سوم‌شخص مفرد:

    accuses
  • وجه وصفی حال:

    accusing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
متهم کردن، مقصر دانستن، ملامت کردن، سرزنش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- They accused her of laziness.
- به او تهمت تنبلی زدند.
- The English accuse the Scottish of being stingy.
- انگلیسی‌ها اسکاتلندی‌ها را خسیس می‌دانند.
verb - intransitive
متهم ساختن، تهمت زدن، اتهام وارد کردن، بهتان زدن، نسبت دادن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد accuse

  1. verb place blame for wrongdoing, fault
    Synonyms:
    allege apprehend arraign arrest attack attribute betray blame blow the whistle brand bring charges censure charge cite complain criminate denounce file claim finger frame hang something on hold accountable impeach implicate impute incriminate inculpate indict lay at door let have it libel litigate lodge complaint name pin on point finger at prosecute recriminate serve summons slander slur sue summon tax
    Antonyms:
    absolve exculpate exonerate praise vindicate

Collocations

لغات هم‌خانواده accuse

  • verb - transitive
    accuse

ارجاع به لغت accuse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «accuse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/accuse

لغات نزدیک accuse

پیشنهاد بهبود معانی