با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Implicate

ˈɪmplɪkeɪt ˈɪmplɪkeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    implicated
  • شکل سوم:

    implicated
  • سوم‌شخص مفرد:

    implicates
  • وجه وصفی حال:

    implicating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
متهم کردن، شریک جرم دانستن، دست داشتن، دخیل کردن، مشمول کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- His suspicious behavior implicates him in the conspiracy.
- رفتار مشکوکش او را در توطئه دخیل می‌کند.
- He too was heavily implicated in the plan for a coup d'etat.
- او هم زیاد در نقشه‌ی کودتا دست داشت.
- The fingerprints on the weapon implicate her in the murder.
- اثر انگشت روی اسلحه او را در قتل متهم می‌کند.
verb - transitive
گرفتار کردن، درگیر کردن
- Her remarks could implicate the company in unethical practices.
- اظهارات او می‌تواند شرکت را گرفتار اقدامات غیراخلاقی کند.
- Documents found at the scene could implicate the director in the corruption case.
- اسناد کشف‌شده در صحنه می‌تواند مدیر را در پرونده‌ی فساد درگیر کند.
verb - transitive
دلالت کردن، اشاره کردن
- The discovery of the bloody glove implicated him in the murder.
- کشف دستکش خونین، بر قاتل بودن او دلالت می‌کرد.
- His sudden departure might implicate his involvement in the theft.
- خروج ناگهانی او ممکن است دلالت بر دزدی کند.
verb - transitive
قدیمی درهم تنیده شدن، به‌هم پیچیدن
- The vines began to implicate themselves around the old fence posts.
- انگورها شروع به به‌هم پیچیدن در اطراف میله‌های حصار قدیمی کردند.
- Their hands would implicate during the dance.
- دستان آن‌ها در طول رقص به‌هم می‌پیچید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد implicate

  1. verb imply, involve
    Synonyms: accuse, affect, associate, blame, charge, cite, compromise, concern, connect, embroil, entangle, frame, hint, impute, include, incriminate, inculpate, insinuate, lay at one’s door, link, mean, mire, name, pin on, point finger at, relate, stigmatize, suggest, tangle
    Antonyms: defend, pardon, support

ارجاع به لغت implicate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «implicate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/implicate

لغات نزدیک implicate

پیشنهاد بهبود معانی