با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Implicated

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    implicates
  • وجه وصفی حال:

    implicating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    (بزه و جرم و غیره) مظنون، دخیل، ذی‌مدخل، دست‌اندرکار
    • - implicated members of the group in the plot
    • - اعضای دخیل گروه در این دسیسه
    • - implicated individual
    • - فرد ذی‌مدخل
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد implicated

  1. adjective under suspicion
    Synonyms: suspected, guilty, involved, suspicious

ارجاع به لغت implicated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «implicated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/implicated

لغات نزدیک implicated

پیشنهاد بهبود معانی