سومشخص مفرد:
implicatesوجه وصفی حال:
implicating(بزه و جرم و غیره) مظنون، دخیل، ذیمدخل، دستاندرکار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
implicated members of the group in the plot
اعضای دخیل گروه در این دسیسه
implicated individual
فرد ذیمدخل
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «implicated» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/implicated