با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

ترفند به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • حیله، مکر، نیرنگ
  • فونتیک فارسی

    tarfand
  • اسم
    stratagem, gimmick, ruse, scheme, dodge, stunt, trick, device, artifice, ploy, strategy, gamesmanship, maneuver
    • - او سعی کرد مرا دستپاچه کند؛ ولی زودتر به ترفند او پی‌ بردم.

    • - He tried to buffalo me but I soon caught on to his tricks.
    • - دشمنانش کوشیدند با ترفند او را از کارش برکنار کنند.

    • - His enemies tried to maneuver him out of his job.
  • عامیانه gimmick, wrinkle
  • مجازی trap
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ترفند

ارجاع به لغت ترفند

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ترفند» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ترفند

پیشنهاد بهبود معانی