گذشتهی ساده:
hintedشکل سوم:
hintedسومشخص مفرد:
hintsوجه وصفی حال:
hintingشکل جمع:
hintsاشاره، ایما
A hint is enough for the wise.
عاقل را اشارهای بس است.
Her smile was a hint that she was interested in him.
لبخند او ایمایی بود که به او علاقهمند است.
Her yawn was a hint that it was time to go.
دهاندرهی او اشارهای بود که هنگام رفتن فرارسیده است.
توصیه، راهنمایی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His hint was very useful in helping me complete the project.
توصیهی او در تکمیل پروژه به من کمک کرد.
a list of helpful hints for new students
فهرست راهنماییهای سودمند برای دانشجویان جدید
I followed her hint and added a pinch of salt to the food.
به راهنمایی او عمل کردم و کمی نمک به غذا افزودم.
اثر، رد، مقدار بسیار کم، میزان بسیار ناچیز
He didn't even give a hint of remorse.
او حتی اثری از ندامت از خود نشان نداد.
a cigarette with a hint of mint
سیگاری که کمی طعم نعناع دارد
اشاره کردن، رساندن، فهماندن، بروز دادن، نشان دادن (با کنایه یا اشاره)
I finally caught on to what she was hinting at.
سرانجام به آنچه او به آن اشاره میکرد، واقف شدم.
He hinted to me that my pants' zipper was open.
او با اشاره به من رساند که زیپ شلوارم باز است.
What are you hinting at?
منظورت چیست؟ (داری به چی اشاره میکنی؟)
She hinted that she wouldn't mind being also invited.
او نشان داد که بدش نمیآید از او هم دعوت بشود.
قدیمی فرصت
She had a hint of success.
فرصت موفقیت را داشت.
They missed the hint.
فرصت را از دست دادند.
به طور غیرمستقیم اظهار داشتن، با ایما و اشاره گفتن
پیشنمایی از آنچه قرار بود، روی بدهد.
با ایما و اشاره حالی کردن، کنایهوار گوشزد کردن
به یک اشاره کفایت کردن، متوجه کنایه شدن
با ایما و اشاره حالی کردن، کنایهوار گوشزد کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hint» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hint