امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Foreshadow

fɔːrˈʃædoʊ fɔːˈʃædəʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    foreshadowed
  • شکل سوم:

    foreshadowed
  • سوم‌شخص مفرد:

    foreshadows
  • وجه وصفی حال:

    foreshadowing

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
از پیش خبر دادن، از پیش حاکی بودن از

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- His death foreshadowed the end of the Roman Empire.
- مرگ او پیش‌درآمد پایان امپراطوری روم بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد foreshadow

  1. verb indicate
    Synonyms: adumbrate, augur, be in the wind, betoken, bode, forebode, foretell, hint, imply, omen, portend, predict, prefigure, presage, promise, prophesy, shadow, signal, suggest, telegraph

ارجاع به لغت foreshadow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «foreshadow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/foreshadow

لغات نزدیک foreshadow

پیشنهاد بهبود معانی