گذشتهی ساده:
foreshadowedشکل سوم:
foreshadowedسومشخص مفرد:
foreshadowsوجه وصفی حال:
foreshadowingاز پیش خبر دادن، از پیش حاکی بودن از
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His death foreshadowed the end of the Roman Empire.
مرگ او پیشدرآمد پایان امپراطوری روم بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «foreshadow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/foreshadow