فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Bode

boʊd bəʊd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    boded
  • شکل سوم:

    boded
  • سوم شخص مفرد:

    bodes
  • وجه وصفی حال:

    boding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive adverb
    پیشگویی کردن، نشانه بودن (از)، حاکی بودن از، دلالت داشتن (بر)، شگون داشتن
    • - The dearth of rain bodes ill for the farmers.
    • - باران کم برای کشاورزان آینده‌ی بدی را نشان می‌دهد.
    • - The meeting of the two leaders bodes well for the future of the country.
    • - ملاقات دو رهبر سیاسی برای کشور آینده‌ی خوبی را نوید می‌دهد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bode

  1. verb To give an indication of something in advance
    Synonyms: augur, foreshadow, forecast, portend, foretell, presage, betoken, prognosticate, omen, prefigure, predict, adumbrate, forerun, forebode, foreshow, foretoken, auspicate, herald, indicate, message, offer, signify, stop

Collocations

  • bode ill

    بدیمن بودن، شگون بد داشتن، از آینده‌ی بدی خبر دادن

  • bode well

    خوش یمن بودن، شگون داشتن، از آیندهی خوبی خبر دادن

ارجاع به لغت bode

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bode» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bode

لغات نزدیک bode

پیشنهاد بهبود معانی