فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bode

boʊd bəʊd

گذشته‌ی ساده:

boded

شکل سوم:

boded

سوم‌شخص مفرد:

bodes

وجه وصفی حال:

boding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb

پیشگویی کردن، نشانه بودن (از)، حاکی بودن از، دلالت داشتن (بر)، شگون داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The dearth of rain bodes ill for the farmers.

باران کم برای کشاورزان آینده‌ی بدی را نشان می‌دهد.

The meeting of the two leaders bodes well for the future of the country.

ملاقات دو رهبر سیاسی برای کشور آینده‌ی خوبی را نوید می‌دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bode

  1. verb to give an indication of something in advance
    Synonyms:
    indicate predict forecast foretell foreshow augur portend presage betoken herald foretoken foreshadow prognosticate prefigure forerun forebode omen adumbrate auspicate offer signify message stop

Collocations

bode ill

بدیمن بودن، شگون بد داشتن، از آینده‌ی بدی خبر دادن

bode well

خوش یمن بودن، شگون داشتن، از آیندهی خوبی خبر دادن

ارجاع به لغت bode

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bode» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bode

لغات نزدیک bode

پیشنهاد بهبود معانی