Predict

prɪˈdɪkt prɪˈdɪkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    predicted
  • شکل سوم:

    predicted
  • سوم‌شخص مفرد:

    predicts
  • وجه وصفی حال:

    predicting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive B1
پیشگویی کردن، پیش‌بینی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- You can never predict what would happen next.
- هرگز نمی‌توانید پیش‌بینی کنید چه اتفاقی خواهد افتاد.
- Snow is predicted for tomorrow.
- برای فردا برف پیش‌بینی شده است.
- I predict that it will be a boy.
- پیشگویی می‌کنم که پسر است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد predict

  1. verb express an outcome in advance
    Synonyms: adumbrate, anticipate, augur, be afraid, call, call it, conclude, conjecture, croak, crystal-ball divine, envision, figure, figure out, forebode, forecast, foresee, forespeak, foretell, gather, guess, have a hunch, hazard a guess, infer, judge, make book, omen, portend, presage, presume, prognosticate, prophesy, psych out, read, see coming, see handwriting on wall, size up, soothsay, suppose, surmise, telegraph, think, vaticinate

لغات هم‌خانواده predict

ارجاع به لغت predict

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «predict» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/predict

لغات نزدیک predict

پیشنهاد بهبود معانی