قابلیت پیشبینی، پیشبینیپذیری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Although her job is boring and monotonous, she likes the sense of predictability and security that it gives her.
اگرچه کار او خستهکننده و یکنواخت است اما حس پیشبینیپذیری و امنیتی را که به او میدهد، دوست دارد.
The predictability of their daily lives was both comforting and boring.
پیشبینیپذیری زندگی روزمرهی آنها هم اطمینانبخش بود و هم خستهکننده.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «predictability» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/predictability