۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Foresee

fərˈsiː fɔːˈsiː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    foresaw
  • شکل سوم:

    foreseen
  • سوم‌شخص مفرد:

    foresees
  • وجه وصفی حال:

    foreseeing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
قبلاً تهیه دیدن، پیش‌بینی کردن، از پیش دانستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- in the foreseeable future
- در آینده‌ی قابل پیش‌بینی
- I did not foresee that you would be unkind and fickle
- من ندانستم از اول که تو بی‌مهر و وفایی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد foresee

  1. verb anticipate, predict
    Synonyms:
    expect forecast predict foretell see foresee envision visualize understand perceive discern know divine presage prognosticate foreknow preknow forebode apprehend have a hunch call the turn espy dope out forefeel previse prevision see it coming prophesy psych out crystal ball it

ارجاع به لغت foresee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «foresee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/foresee

لغات نزدیک foresee

پیشنهاد بهبود معانی