فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Foresee

fərˈsiː fɔːˈsiː

گذشته‌ی ساده:

foresaw

شکل سوم:

foreseen

سوم‌شخص مفرد:

foresees

وجه وصفی حال:

foreseeing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

قبلاً تهیه دیدن، پیش‌بینی کردن، از پیش دانستن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

in the foreseeable future

در آینده‌ی قابل پیش‌بینی

I did not foresee that you would be unkind and fickle

من ندانستم از اول که تو بی‌مهر و وفایی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد foresee

  1. verb anticipate, predict
    Synonyms:
    expect forecast predict foretell see envision visualize understand perceive discern know divine presage prognosticate foreknow preknow forebode apprehend have a hunch call the turn espy dope out forefeel previse prevision see it coming prophesy psych out crystal ball it

ارجاع به لغت foresee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «foresee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/foresee

لغات نزدیک foresee

پیشنهاد بهبود معانی