آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۹ خرداد ۱۴۰۴

    Guess

    ɡes ɡes

    گذشته‌ی ساده:

    guessed

    شکل سوم:

    guessed

    سوم‌شخص مفرد:

    guesses

    وجه وصفی حال:

    guessing

    شکل جمع:

    guesses

    معنی guess | جمله با guess

    verb - intransitive verb - transitive A2

    حدس زدن، گمان کردن، تخمین زدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    Without any evidence, we can only guess what happened.

    بدون هیچ مدرکی، فقط می‌تونیم گمان کنیم چه اتفاقی افتاده.

    He guessed the number of eggs in the basket.

    تعداد تخم‌مرغ‌های سبد را حدس زد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I guess he is sick.

    گمان کنم مریض است.

    verb - transitive A2

    فکر کردن، گمان کردن، احتمال دادن، به نظر رسیدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    I guess it’s not going to rain after all.

    به‌نظرم دیگر باران نیاید.

    She didn’t say much, but I guess she was upset.

    زیاد حرف نزد، اما احتمال می‌دهم ناراحت بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Let's guess he won't come.

    فرض کنیم که نیاید.

    noun countable B1

    حدس، گمان، تخمین، برآورد

    I didn’t know the exact number, so I gave it my best guess.

    عدد دقیق را نمی‌دانستم، پس بهترین حدسم را زدم.

    No one knew the answer, so everyone took a wild guess.

    هیچ‌کس جواب را نمی‌دانست، بنابراین همه تخمین کورکورانه‌ای داشتند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    according to my guess

    بر طبق تخمین من

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد guess

    1. noun belief, speculation
      Synonyms:
      feeling notion opinion view idea supposition assumption guesswork speculation fancy hunch surmise conclusion judgment presumption hypothesis theory estimate prediction inference postulate deduction reckoning suspicion conjecture presupposition shot divination postulation stab guesstimate ballpark figure sneaking suspicion surmisal shot in the dark induction thesis
      Antonyms:
      calculation measurement
    1. verb try to figure out; imagine
      Synonyms:
      think imagine believe suppose presume suspect reason infer estimate judge conjecture hypothesize speculate surmise deduce predict venture fancy deem opine postulate divine pretend calculate solve work out fathom penetrate size up survey select pick reckon hazard dare say predicate chance guesstimate take a shot at take a stab at go out on a limb jump to a conclusion think likely happen upon lump it
      Antonyms:
      calculate measure

    Idioms

    your guess is as good as mine

    منم مثل تو بی‌خبرم، منم مثل تو نمی‌دونم، فهمیدی به منم بگو

    سوال‌های رایج guess

    گذشته‌ی ساده guess چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده guess در زبان انگلیسی guessed است.

    شکل سوم guess چی میشه؟

    شکل سوم guess در زبان انگلیسی guessed است.

    شکل جمع guess چی میشه؟

    شکل جمع guess در زبان انگلیسی guesses است.

    وجه وصفی حال guess چی میشه؟

    وجه وصفی حال guess در زبان انگلیسی guessing است.

    سوم‌شخص مفرد guess چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد guess در زبان انگلیسی guesses است.

    ارجاع به لغت guess

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «guess» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/guess

    لغات نزدیک guess

    • - guerrilla marketing
    • - guerrilla theater
    • - guess
    • - guessing
    • - guesstimate
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.