فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Presupposition

ˌpriːsʌpəˈzɪʃn ˌpriːsʌpəˈzɪʃn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

پیش‌پندار، فرض قبلی، پیش‌انگاری، پیش‌زمینه، پیش‌فرض

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

His theory challenges the presupposition that evolution works at a constant rate.

نظریه‌ی او این فرض قبلی را به چالش می‌کشد که تکامل با سرعت ثابتی جلو می‌رود.

Her argument relies on the presupposition that all participants are equally informed.

استدلال او بر این پیش‌فرض تکیه می‌کند که همه‌ی شرکت‌کنندگان به‌طور یکسان مطلع هستند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد presupposition

  1. noun something taken to be true without proof
    Synonyms:
    assumption supposition premise theory postulate thesis postulation

لغات هم‌خانواده presupposition

ارجاع به لغت presupposition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «presupposition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/presupposition

لغات نزدیک presupposition

پیشنهاد بهبود معانی