با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Presupposition

ˌpriːsʌpəˈzɪʃn ˌpriːsʌpəˈzɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
پیش‌پندار، فرض قبلی، پیش‌انگاری، پیش‌زمینه، پیش‌فرض

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- His theory challenges the presupposition that evolution works at a constant rate.
- نظریه‌ی او این فرض قبلی را به چالش می‌کشد که تکامل با سرعت ثابتی جلو می‌رود.
- Her argument relies on the presupposition that all participants are equally informed.
- استدلال او بر این پیش‌فرض تکیه می‌کند که همه‌ی شرکت‌کنندگان به‌طور یکسان مطلع هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد presupposition

  1. noun Something taken to be true without proof
    Synonyms: assumption, postulate, postulation, premise, supposition, theory, thesis

لغات هم‌خانواده presupposition

ارجاع به لغت presupposition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «presupposition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/presupposition

لغات نزدیک presupposition

پیشنهاد بهبود معانی