امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hypothesis

haɪˈpɑːθəsɪs haɪˈpɒθəsɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    hypotheses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
فرض، فرضیه، قضیه‌ی فرضی، نهشته، برانگاشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- to prove or disprove a hypothesis
- فرضیه‌ای را اثبات یا رد کردن
- A proven hypothesis becomes a theory and an established theory becomes a law.
- فرضیه‌ی اثبات‌شده تبدیل می‌شود به نگره و نگره‌ی مسلم تبدیل می‌شود به قانون.
- A working hypothesis.
- فرضیه‌ای که موقت برای راه انداختن کارها به درد می‌خورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hypothesis

  1. noun theory
    Synonyms:
    antecedent apriority assignment assumption attribution axiom basis belief conclusion condition conjecture data deduction demonstration derivation explanation foundation ground guess inference interpretation layout lemma philosophy plan position postulate premise presupposition principle proposal proposition rationale reason scheme shot in the dark speculation starting point suggestion supposition surmise system tentative law term theorem thesis
    Antonyms:
    calcualtion measurement proof reality truth

لغات هم‌خانواده hypothesis

  • noun
    hypothesis

ارجاع به لغت hypothesis

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hypothesis» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hypothesis

لغات نزدیک hypothesis

پیشنهاد بهبود معانی