Interpretation

ɪnˌtɜrːprəˈteɪʃn ɪnˌtɜːprɪˈteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    interpretations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun C2
تفسیر، تعبیر، معنی، برداشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- dream interpretation
- خواب‌گزاری، تعبیر خواب
- interpretation of the law
- تعبیر قانون
- the doctor's interpretation of the symptoms of a disease
- تفسیر نشانه‌های بیماری توسط دکتر
noun
ترجمه (شفاهی)، برگردان
- simultaneous interpretation
- ترجمه‌ی هم‌زمان
noun
(نمایش و موسیقی و غیره) تفسیر و اجرا، ترگمان برداری
- a pianist's interpretation of this sonata
- ترگمان‌برداری(شرح) نوازنده‌ی پیانو از این سوناتا
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interpretation

  1. noun understanding
    Synonyms: analysis, apprehension, assimilation, awareness, clarification, comprehension, discernment, explanation, grasp, grip, insight, judgment, knowing, meaning, perception, reading, slant, translation

Collocations

لغات هم‌خانواده interpretation

ارجاع به لغت interpretation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interpretation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interpretation

لغات نزدیک interpretation

پیشنهاد بهبود معانی