شکل جمع:
comprehensionsفهم، درک، دریافت، استنباط
The stroke affected his speech and comprehension.
سکته مغزی قدرت تکلم و فهم او را تحتتأثیر قرار داد.
It is beyond my comprehension.
از دامنهی درک من خارج است.
انگلیسی بریتانیایی (آموزش) درک مطلب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She struggled with comprehension when listening to the lecture.
او هنگام گوش دادن به درس با درک مطلب مشکل داشت.
Improving reading comprehension is essential for academic success.
بهبود درک مطلب برای موفقیت تحصیلی ضروری است.
جامعیت، وسعت
We need to improve our comprehension of the project's requirements.
ما باید جامعیت خود را از الزامات پروژه بهبود دهیم.
The report lacked comprehension, making it difficult to understand the main points.
گزارش فاقد جامعیت بود و درک نکات اصلی را دشوار می کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «comprehension» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/comprehension