Prehension

American: priːˈhenʃən British: prɪˈhenʃən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
حقوق قبض، اخذ، گرفتن، تسلیم، تحویل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prehension

  1. noun The act of gripping something firmly with the hands (or the tentacles)
    Synonyms: grasping, taking-hold, seizing

ارجاع به لغت prehension

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prehension» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prehension

لغات نزدیک prehension

پیشنهاد بهبود معانی