گذشتهی ساده:
reasonedشکل سوم:
reasonedسومشخص مفرد:
reasonsوجه وصفی حال:
reasoningشکل جمع:
reasonsدلیل، سبب، علت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
What is the reason for his hatred?
علت تنفر او چیست؟
for several reasons
به دلایل متعدد
He gave several reasons.
او چندین دلیل آورد.
I don't know the reason for these sever pains.
علت این دردهای شدید را نمیدانم.
Gravitation is the main reason for ebb and flow.
نیروی جاذبه سبب اصلی جزر و مد است.
عقل، خرد، شعور
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He never listens to reason.
او هرگز به منطق گوش نمیدهد.
God has endowed mankind with reason.
خداوند به انسان خرد عطا کرده است.
We must use reason to solve our problems.
برای حل مسائل خود باید از منطق استفاده کنیم.
if you have reason, knowledge and intelligence...
اگر داری تو عقل و دانش و هوش ...
It is within reason.
با عقل جور در میآید.
استدلال کردن، دلیل و برهان آوردن
Instead of fighting, let us sit down and reason together.
به جای جنگیدن بیایید بنشینیم و با هم استدلال کنیم.
He can't be reasoned with.
او حرف حساب سرش نمیشود.
بهدلیل، بهواسطهی
مطابق با عقل و منطق
دیوانه شدن، عقل خود را از دست دادن
غیرعاقلانه، غیرمنطقی، بی حساب و کتاب
محقانه، بهدلیل قانعکننده
(کسی را) سرعقل آوردن، (با استدلال) قانع کردن
منطقیبودن، با عقل جور درآمدن، عاقلانه بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reason» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reason