با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Reasoned

ˈriːzənd ˈriːzənd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    reasons
  • وجه وصفی حال:

    reasoning
  • صفت تفضیلی:

    more reasoned
  • صفت عالی:

    most reasoned

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مستدل، بر اساس منطق، منطقی، معقول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a reasoned judgement
- قضاوتی مستدل
- a reasoned reply
- پاسخی منطقی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reasoned

  1. verb Present reasons and arguments
    Synonyms: thought, discoursed, justified, concluded, derived, sensed, argued, established, remonstrated, proven, rationalized, demonstrated, pondered, minded, debated, disputed, caused, contended, adduced, traced
    Antonyms: agreed
  2. verb To seek a reasonable explanation
    Synonyms: concluded, examined, analyzed, studied, rationalized, adduced, generalized, supposed, gathered, deduced
  3. verb To think logically
    Synonyms: contemplated, deliberated, reflected
  4. adjective Logically valid
    Synonyms: sound, well-grounded

لغات هم‌خانواده reasoned

ارجاع به لغت reasoned

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reasoned» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reasoned

لغات نزدیک reasoned

پیشنهاد بهبود معانی