امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gathered

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    gathers
  • وجه وصفی حال:

    gathering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
جمع‌شده، جمع‌آوری‌شده، سرهم‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- gathered crowds
- جمعیت جمع‌شده
- gathered rubbish
- پسماند جمع‌آوری‌شده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gathered

  1. adjective assembled
    Synonyms: met, forgathered, congregated, joined, rallied, crowded together, thronged, collected, united, associated, swarmed, huddled, grouped, massed, amassed, accumulated, aggregated, picked, garnered, harvested, stored, gleaned, hoarded, culled, combined, brought together, convened, convoked, summoned, reunited, compiled, mobilized, lumped together, collocated, rounded up, marshaled, concentrated, stacked, piled
    Antonyms: scattered, dispersed, separated

ارجاع به لغت gathered

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gathered» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gathered

لغات نزدیک gathered

پیشنهاد بهبود معانی