شکل جمع:
principlesاصل، قاعده کلی، مرام، قانون یا اصل علمی یا اخلاقی، سرچشمه، حقیقت، مبادی و اصول
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the principle of free speech
اصل آزادی بیان
moral principles
اصول اخلاقی
the principles which my father believed in
اصولی که پدرم به آن معتقد بود
It is against my principles.
مخالف معتقدات اخلاقی من است.
a man of principle
مردی درستکار
She has no principles.
او به هیچچیز پایبند نیست.
as a matter of principle
از نظر اخلاقی
the principle of cell division
قانون تقسیم سلولی
The principle of a gasoline engine is internal combustion.
احتراق درونی اصل کار موتورهای بنزین سوز است.
the principles of physics
اصول علم فیزیک
the basic principles of geometry
اصول بنیادین هندسه
I am against war on principle.
من به واسطهی اصولی که به آن پایبند هستم، با جنگ مخالفم.
اصولاً، ازنظر اصولی، از نظر اخلاقی، از نظر تئوری
بهخاطر اصول اخلاقی (یا عقیدتی)، بهخاطر اصول، از نظر اصولی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «principle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/principle