۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Conscience

ˈkɑːnʃns ˈkɒnʃns

شکل جمع:

consciences

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2

وجدان، ضمیر، ذمه، باطن، دل

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

to have a clear conscience

وجدان پاک داشتن

The murderer's conscience tormented him.

آدم‌کش از وجدان خود رنج می‌برد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I don't want that matter on my conscience.

نمی‌خواهم آن موضوع وجدانم را ناراحت بکند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conscience

  1. noun moral sense
    Synonyms:
    morals duty principles right and wrong inner voice shame compunction qualms scruples censor demur small voice still small voice superego
    Antonyms:
    immorality

Collocations

in all conscience

منصفانه، وجداناً، به هر دلیل (منطقی و معقول)

on one's conscience

عذاب وجدان، احساس گناه

سوال‌های رایج conscience

شکل جمع conscience چی میشه؟

شکل جمع conscience در زبان انگلیسی consciences است.

ارجاع به لغت conscience

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conscience» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conscience

لغات نزدیک conscience

پیشنهاد بهبود معانی