با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Compunction

kəmˈpʌŋkʃn kəmˈpʌŋkʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
پشیمانی، ندامت، رحم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- They had no compunction about executing people without a trial.
- آن‌ها از اعدام بدون محاکمه‌ی مردم ابایی نداشتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد compunction

  1. noun regret, sorrow
    Synonyms: attrition, conscience, contrition, misgiving, penitence, penitency, pity, punctiliousness, qualm, reluctance, remorse, repentance, rue, ruth, second thoughts, shame, stab of conscience, sympathy
    Antonyms: defiance, meanness, no remorse

ارجاع به لغت compunction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «compunction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/compunction

لغات نزدیک compunction

پیشنهاد بهبود معانی