با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Censor

ˈsensər ˈsensə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    censored
  • شکل سوم:

    censored
  • سوم‌شخص مفرد:

    censors
  • وجه وصفی حال:

    censoring
  • شکل جمع:

    censors

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
مأمور سانسور، بازرس مطبوعات و نمایش‌ها

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Government censors cut one-third of the film.
- سانسورکنندگان دولت یک سوم فیلم را بریدند.
verb - transitive
سانسور کردن
- The media was heavily censored in Germany.
- در آلمان رسانه‌ها سخت سانسور می‌شدند.
- Do they censor letters in your country?
- آیا در کشور شما نامه‌ها را سانسور می‌کنند؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد censor

  1. verb forbid; ban; selectively remove
    Synonyms: abridge, blacklist, black out, bleach, bleep, blue-pencil, bowdlerize, clean up, conceal, control, cork, criticize, cut, decontaminate, delete, drop the iron curtain, edit, examine, excise, expurgate, exscind, inspect, launder, narrow, oversee, prevent publication, purge, purify, put the lid on, refuse transmission, repress, restrain, restrict, review, revile, sanitize, scissor out, squelch, sterilize, strike out, supervise communications, suppress, withhold
    Antonyms: allow, approve, endorse, permit, sanction

ارجاع به لغت censor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «censor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/censor

لغات نزدیک censor

پیشنهاد بهبود معانی