مستقل شدن، روی پای خود ایستادن، به خود متکی شدن
شکست خوردن، موفق نشدن، بد آوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was devastated when he struck out on his job interview.
وقتی در مصاحبهی کاریاش شکست خورد، سرخورده شد.
The new restaurant tried to attract customers with fancy decor, but it ultimately struck out due to poor food quality.
رستوران جدید سعی کرد با دکور شیک مشتری جذب کند اما عاقبت به خاطر کیفیت پایین غذا موفق نشد.
حمله کردن، حملهور شدن، هجوم بردن
The bullies decided to strike out at the new kid in school.
قلدرها قصد کردند به بچهی جدید مدرسه حمله کنند.
He was so angry that he decided to strike out at his opponent.
آنقدر عصبانی بود که تصمیم گرفت به طرف مقابلش حمله کند.
(بیسبال) از بازی حذف شدن
حذف کردن، قلم گرفتن، خط زدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «strike out» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/strike-out