امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Remain

rɪˈmeɪn rɪˈmeɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    remained
  • شکل سوم:

    remained
  • سوم‌شخص مفرد:

    remains
  • وجه وصفی حال:

    remaining
  • شکل جمع:

    remains

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B1
ماندن، باقی ماندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the money remaining in my pocket
- پول باقیمانده در جیبم
- The city's ruins still remain.
- خرابه‌های شهر هنوز باقی است.
- Two weeks remained of our holidays.
- از تعطیلات ما دو هفته باقی مانده بود.
- I remained in the house until ten o'clock.
- تا ساعت ده در خانه ماندم.
- Remain here till I return.
- اینجا بمان تا برگردم.
- a remaining memory
- خاطره‌ای پابرجا
- She remains an optimist.
- او هنوز خوشبین است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
مانده، باقیمانده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد remain

  1. verb stay, wait
    Synonyms:
    abide be left bide bivouac bunk cling continue delay dwell endure freeze go on halt hang hang out hold over hold the fort hover inhabit keep on last linger live lodge make camp nest outlast outlive pause perch persist prevail put on hold remain standing reside rest roost sit out sit through sit tight sojourn squat stand stay behind stay in stay over stay put stick around stop survive tarry visit wait
    Antonyms:
    depart forge go leave move

Collocations

Idioms

لغات هم‌خانواده remain

  • verb - intransitive
    remain

ارجاع به لغت remain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «remain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/remain

لغات نزدیک remain

پیشنهاد بهبود معانی