گذشتهی ساده:
dweltشکل سوم:
dweltسومشخص مفرد:
dwellsوجه وصفی حال:
dwellingساکن بودن، اقامت گزیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to dwell for years in the same town
سالها در یک شهر زندگی کردن
He dwells in a cottage.
او در کلبهای زندگی میکند.
Don't dwell on your own negative points!
نکات منفی خودت را شرح و بسط نده!
A sound mind dwells in a healthy body!
عقل سالم در بدن سالم است!
He dwelt in bondage to his mother.
او به پیروی از مادرش زندگی میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dwell» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dwell