آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۸ شهریور ۱۴۰۴

    Forge

    fɔːrdʒ fɔːdʒ

    گذشته‌ی ساده:

    forged

    شکل سوم:

    forged

    سوم‌شخص مفرد:

    forges

    وجه وصفی حال:

    forging

    شکل جمع:

    forges

    معنی forge | جمله با forge

    verb - transitive

    جعل کردن

    She was caught trying to forge a bank check.

    او هنگام تلاش برای جعل چک بانکی دستگیر شد.

    He forged my signature.

    او امضای مرا جعل کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a forged passport

    پاسپورت جعلی

    forged paper money

    اسکناس تقلبی

    verb - transitive

    ایجاد کردن، به‌وجود آوردن، ساختن، شکل دادن (معمولاً با سختی)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    The workers tried to forge an alliance with the farmers.

    کارگران کوشیدند با کشاورزان همبستگی ایجاد کنند.

    He forged his path through hard work and determination.

    او با تلاش و اراده‌ی زیاد، راه خود را شکل داد.

    verb - intransitive formal

    به جلو رفتن، پیش رفتن، حرکت کردن (ناگهانی و به‌سرعت)

    We forged steadily northward through the heavy snow.

    از میان برف سنگین به‌طور پیوسته به سوی شمال جلو می‌رفتیم.

    He forged through the crowd to catch the bus.

    او از میان جمعیت راه خود را باز کرد تا به اتوبوس برسد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Japan forged ahead and left England and France behind.

    ژاپن به‌سرعت پیشرفت کرد و انگلیس و فرانسه را پشت‌سر گذاشت.

    verb - transitive

    ساختن، آهنگری کردن، فلز را شکل دادن

    The artist forged a beautiful sculpture from bronze.

    هنرمند، مجسمه‌ای زیبا از برنز ساخت.

    In the old days, people forged their own tools by hand.

    در قدیم مردم ابزارهای خود را با دست آهنگری می‌کردند.

    noun countable

    کارگاه آهنگری

    They visited an old forge that had been preserved as a museum.

    آن‌ها از کارگاه آهنگری قدیمی که به‌صورت موزه حفظ شده بود بازدید کردند.

    The village had only one forge where all tools were made.

    روستا فقط یک کارگاه آهنگری داشت که تمام ابزارها در آن ساخته می‌شدند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد forge

    1. verb counterfeit
      Synonyms:
      copy duplicate imitate fake falsify make reproduce fabricate produce invent design fashion coin feign frame pirate trace transcribe phony up trump up scratch
    1. verb make something from scratch
      Synonyms:
      create make build construct form shape fashion manufacture fabricate devise invent contrive frame put together work turn out mold beat hammer out pound

    Collocations

    forge new relationships

    ایجاد روابط جدید، برقراری روابط جدید

    سوال‌های رایج forge

    گذشته‌ی ساده forge چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده forge در زبان انگلیسی forged است.

    شکل سوم forge چی میشه؟

    شکل سوم forge در زبان انگلیسی forged است.

    شکل جمع forge چی میشه؟

    شکل جمع forge در زبان انگلیسی forges است.

    وجه وصفی حال forge چی میشه؟

    وجه وصفی حال forge در زبان انگلیسی forging است.

    سوم‌شخص مفرد forge چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد forge در زبان انگلیسی forges است.

    ارجاع به لغت forge

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «forge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/forge

    لغات نزدیک forge

    • - forgather
    • - forgave
    • - forge
    • - forge new relationships
    • - forger
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.