گذشتهی ساده:
imitatedشکل سوم:
imitatedسومشخص مفرد:
imitatesوجه وصفی حال:
imitatingتقلید کردن، پیروی کردن، الگو گرفتن، سرمشق گرفتن، ادای کسی را درآوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Art imitates life.
هنر تقلیدی است از زندگی.
As I was imitating the teacher he entered the classroom!
داشتم ادای معلم را در میآوردم که وارد کلاس شد!
He imitates his father.
او به پدرش اقتدا میکند.
He tried to imitate the saint.
او کوشید مقدسان را سرمشق قرار دهد.
paper made to imitate leather
کاغذی که ظاهرش مثل چرم است
Glass handcrafted so as to imitate diamonds.
شیشهی ساختهشده با دست به گونهای که شبیه الماس باشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «imitate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/imitate