گذشتهی ساده:
borrowedشکل سوم:
borrowedسومشخص مفرد:
borrowsوجه وصفی حال:
borrowingقرض گرفتن، قرض کردن، امانت گرفتن، وام گرفتن، اقتباس کردن، پذیرفتن یک کلمه از زبان دیگر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
to borrow money from a bank
از بانک وام گرفتن
The word "Bazaar" is borrowed from Persian.
واژهی «بازار» از فارسی گرفته شده است.
He borrowed my book and didn't give it back.
کتاب مرا قرض کرد و پس نداد.
May I borrow your pen for a minute?
آیا ممکن است برای لحظهای قلم خود را به من بدهید؟
به عاریت گرفتن (اندیشه یا واژه و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to borrow an idea
اندیشهای را عاریه کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «borrow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/borrow