امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sponge

spʌndʒ spʌndʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sponged
  • شکل سوم:

    sponged
  • سوم‌شخص مفرد:

    sponges
  • وجه وصفی حال:

    sponging
  • شکل جمع:

    sponges

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
اسفنج، انگل، طفیلی، ابر‌حمام، با اسفنج پاک کردن یا ترکردن، جذب کردن، انگل شدن، طفیلی کردن یا شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- to sponge a patient's back with alcohol
- پشت بیمار را با الکل ابر کشیدن
- Whole sentences had been sponged off.
- چندین جمله‌ی کامل (متن) را پاک کرده بودند.
- The cotton sponged up the spilled milk.
- پنبه شیر ریخته‌شده را جذب کرد.
- He sponges money from his friends.
- از دوستانش پول تلکه می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sponge

  1. noun moocher
    Synonyms:
    bum cadger deadbeat freeloader hanger-on leech panhandler parasite scrounger
  1. verb mooch
    Synonyms:
    beg bum cadge chisel freeload hit up hustle live off of panhandle scrounge

Idioms

ارجاع به لغت sponge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sponge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sponge

لغات نزدیک sponge

پیشنهاد بهبود معانی