فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sponge

spʌndʒ spʌndʒ

گذشته‌ی ساده:

sponged

شکل سوم:

sponged

سوم‌شخص مفرد:

sponges

وجه وصفی حال:

sponging

شکل جمع:

sponges

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive

اسفنج، انگل، طفیلی، ابر‌حمام، با اسفنج پاک کردن یا ترکردن، جذب کردن، انگل شدن، طفیلی کردن یا شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

to sponge a patient's back with alcohol

پشت بیمار را با الکل ابر کشیدن

Whole sentences had been sponged off.

چندین جمله‌ی کامل (متن) را پاک کرده بودند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The cotton sponged up the spilled milk.

پنبه شیر ریخته‌شده را جذب کرد.

He sponges money from his friends.

از دوستانش پول تلکه می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sponge

  1. noun moocher
    Synonyms:
    freeloader leech parasite bum hanger-on deadbeat scrounger cadger panhandler
  1. verb mooch
    Synonyms:
    beg scrounge bum freeload cadge panhandle live off of hit up hustle chisel

Idioms

throw (or toss) in the sponge

(به‌ویژه مشت‌زنی) تسلیم شدن، به شکست خود اعتراف کردن

ارجاع به لغت sponge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sponge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sponge

لغات نزدیک sponge

پیشنهاد بهبود معانی