فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hustle

ˈhʌsl ˈhʌsl

گذشته‌ی ساده:

hustled

شکل سوم:

hustled

سوم‌شخص مفرد:

hustles

وجه وصفی حال:

hustling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb

هل دادن، فشار دادن، تکان دادن، به زور وادار کردن،پیش بردن، فریفتن، گول زدن، تکان، شتاب، عجله، فشار، زور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

to hustle a rowdy customer out of a bar

مشتری مزاحم و دعوایی را از میخانه بیرون انداختن

The thief was hustled into a taxi.

دزد را کشان‌کشان به داخل تاکسی بردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She was hustled into marrying a man she did not like.

باعجله او را وادار به ازدواج با مردی کردند که از او خوشش نمی‌آمد.

He tried to hustle me into buying his old car.

او سعی کرد با اصرار ماشین‌قراضه‌ی خود را به من قالب کند.

He kept hustling his friends for money.

او مدام برای پول دوستانش را تیغ می‌زد.

He hustled school boys out of their lunch money with phony dice.

با تاس‌های تقلبی پول ناهار شاگرد مدرسه‌ها را می‌برد.

I lifted the baby and hustled through the crowd.

بچه را بلند کردم و با فشار از میان مردم رد شدم.

Curious crowds hustled to the scene of the crime.

انبوه مردم کنجکاو با فشار و ازدحام به محل جنایت روی آوردند.

Hustle a little, the guests are arriving!

یک خورده جم بخور، مهمان‌ها دارند می‌آیند!

Hustling workers finished the bridge in a week.

کارگران پرکار پل را ظرف یک هفته تمام کردند.

hustle and fetch furs ...

خیزید و خز آرید ...

I don't like the hustle and bustle of the Bazaar.

از شلوغی و همهمه‌ی بازار خوشم نمی‌آید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hustle

  1. verb hurry; work hurriedly
    Synonyms:
    rush hasten speed hurry press push force impel race fly shove bustle jog hotfoot apply oneself be conscientious use elbow grease elbow thrust bulldoze
    Antonyms:
    delay wait slow procrastinate dally

Idioms

hustle-bustle

جنب‌وجوش، پرکاری و حرارت، شوروغوغا

ارجاع به لغت hustle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hustle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hustle

لغات نزدیک hustle

پیشنهاد بهبود معانی