امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fall Into

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
افتادن در چیزی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
phrasal verb
قرار گرفتن در چیزی غیرمنتظره
phrasal verb
رده‌بندی شدن، در دسته‌ای قرار گرفتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fall into

  1. phrasal verb Go into something by falling
  1. phrasal verb Enter something without having planned it
  1. phrasal verb Be classified as; to fall under

ارجاع به لغت fall into

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fall into» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fall-into

لغات نزدیک fall into

پیشنهاد بهبود معانی