گذشتهی ساده:
slowedشکل سوم:
slowedسومشخص مفرد:
slowsوجه وصفی حال:
slowingصفت تفضیلی:
slowerصفت عالی:
slowestآهسته، کند، تدریجی، یواش، کم
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
slow change
تغییر تدریجی
slow scales
ترازوی کمنما (که کمتر نشان میدهد)
a slow meter
کنتور کمنما
Washington is several hours slow on London.
واشنگتن چندین ساعت از لندن عقب است.
a slow poison
زهر کند اثر
a slow influence
تأثیر زمانگیر
a slow process
یک فرایند وقتگیر
a slow summer afternoon
یک بعدازظهر دیر گذر تابستانی
slow death
مرگ تدریجی
Your watch is ten minutes slow.
ساعت تو ده دقیقه عقب است.
a slow fire
آتش کمسوز (آهسته)
you are driving fast, slow down!
داری تند میرانی، یواش کن!
Strikes have slowed up our production.
اعتصابات، تولید ما را کم کرده است.
Tall grass slowed his pace.
علفهای بلند گامهای او را آهسته کردند.
Around Ahwaz, Karoon river slows.
رود کارون در حوالی اهواز آهسته میشود.
Technical problems slowed our departure.
اشکالات فنی عزیمت ما را به تأخیر انداخت.
Go slow until you feel really well again.
کمتر فعالیت کن تا کاملاً احساس کنی که دوباره سلامتی خود را بازیافتهای.
slow pulse
نبض آهسته
a slow student
شاگرد دیرآموز
slow to anger
دیر خشم
a slow retort
پاسخ پرتعویق
She was slow in accepting my proposal.
در پذیرش پیشنهاد من درنگ کرد.
a slow train
قطار کمسرعت
He drives very slowly.
او خیلی آهسته رانندگی میکند.
slow music
موسیقی آهسته
slow progress
پیشرفت کند
He is smart but his brother is a bit slow.
او باهوش است؛ ولی برادرش کمی کندذهن است.
a slow river
رود کمسرعت
slow-moving vehicles
وسایط نقلیهی کندرو
a slow audience
حضار کماشتیاق
Things were slow around Tajrish square.
در حوالی میدان تجریش فعالیت زیادی به چشم نمیخورد.
a slow town
شهر بیجنبوجوش
Business here is a little slow in summer.
در اینجا تابستانها کاسبی کساد است.
slow sales
فروش کم
slow growing
کمرشد
آهسته کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Snow slowed us down.
برف سرعت ما را کم کرد.
آهسته شدن
1- کمکاری کردن (بهویژه بهعنوان اعتراض) 2- زیاد به خود فشار نیاوردن
رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود
slow off the mark (or slow on the uptake)
کندفهم، دیرفهم
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slow