آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Drowsy

ˈdraʊzi ˈdraʊzi

صفت تفضیلی:

drowsier

صفت عالی:

drowsiest

معنی drowsy | جمله با drowsy

adjective

خواب‌آلود، چرت زن، کسل‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The medicine made me drowsy.

دارو مرا خواب آلود کرد.

She said something drowsily and put her head on the pillow.

در حالت نیمه خواب حرفی زد و سرش را روی متکا گذاشت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a drowsy village on the Greek coast

دهکده‌ای به خواب رفته در کرانه‌ی یونان

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد drowsy

  1. adjective sleepy
    Synonyms:
    tired lazy lethargic sluggish dozy heavy dreamy languid dazed nodding napping dozing snoozy somnolent lulling soothing restful half asleep soporific indolent torpid out of it drugged comatose

سوال‌های رایج drowsy

صفت تفضیلی drowsy چی میشه؟

صفت تفضیلی drowsy در زبان انگلیسی drowsier است.

صفت عالی drowsy چی میشه؟

صفت عالی drowsy در زبان انگلیسی drowsiest است.

ارجاع به لغت drowsy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «drowsy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/drowsy

لغات نزدیک drowsy

پیشنهاد بهبود معانی