با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Indolent

ˈɪndələnt ˈɪndələnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more indolent
  • صفت عالی:

    most indolent

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    سست، تنبل
    • - old and fat and indolent
    • - پیر و چاق و تنبل
    • - the indolent heat of the afternoon
    • - گرمای کسالت‌بار بعدازظهر
    • - an indolent tumor
    • - غده‌ی بی‌درد
    • - an indolent ulcer
    • - زخم (معده‌ی) دیرجوش
    • - Leprosy is an indolent disease.
    • - جذام نوعی بیماری است که پیشرفت آن تدریجی می‌باشد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد indolent

  1. adjective lazy
    Synonyms: drony, easygoing, fainéant, idle, inactive, inert, lackadaisical, languid, lax, lazy, lethargic, listless, resting, shiftless, slothful, slow, slow-going, sluggish, torpid
    Antonyms: active, busy, diligent, energetic, enthusiastic, hard-working, industrious, intent

ارجاع به لغت indolent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indolent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indolent

لغات نزدیک indolent

پیشنهاد بهبود معانی